-
-
چندی پیش به زیارت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه السّلام رفته بودم که این روایت راجع به ایشان است:
-
«مَن زارَ عبدالعظیم برِیّ کمَن زار الحُسَینَ بکربلاء؛ ”کسی که حضرت عبدالعظیم را [در ری] زیارت کند همچون زیارت سیّدالشّهدا است.“»5
-
این مطلب برای همین مسئلۀ ولایت است. آن ولایت امام علیه السّلام در حضرت عبدالعظیم تجلّی کرده است! چرا اگر کسی ما یا فلانی را زیارت کند این طور روایت برایش نیامده است؟! چون ولایت تجلّی نکرده است. مگر ولایت، کشک و دوغ است که بخواهد هرجا بیاید و به هر اعتباری معتبَر بشود؟! نه خیر آقاجان، این طور نیست! باید متوجّه شویم و بفهمیم که چه می گوییم و چگونه عمل می کنیم.
-
حضرت عبدالعظیم علیه السّلام خود را در ولایت امام هادی علیه السّلام ذوب و فانی کرد و آن حقیقت ولایت در نفس حضرت عبدالعظیم تجلّی کرد؛ لذا فرمودند:
-
- رجوع شود به الکافی، ج ١، ص ٤٤٦؛ مناقب آل أبی طالب علیهم السّلام، ج ١، ص ١٢٣؛ عیون أخبار الرضا علیه السّلام، ج ١، ص ٣١٦؛ مرآة العقول، ج ٥، ص ١٩٧؛ شرح اصول الکافی، مازندرانی، ج ٧، ص ١٧٦.
- برای اطّلاع بیشتر از جریان صلح حُدیبیه و نفاق و مخالفت برخی اصحاب با دستورات پیامبر اکرم صلّی اللَه علیه و آله رجوع کنید به المغازی، واقدی، ج ٢، ص ٥٧١ ـ ٦٣٣، غزوة الحدیبیة؛ امام شناسی، ج ٧، ص ٢٧.
- رجوع شود به ولایت فقیه در حکومت اسلام، ج ١، ص ٣٦.
- جهت اطّلاع بیشتر رجوع شود به امام شناسی، ج ٤، ص ٢٤.
- ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص ٩٩:
«محمّدُ بنُ یحیَی العطّارُ عمّن دَخَلَ علَی أبی الحسنِ علیِّ بنِ محمّدٍ الهادی مِن أهلِ الرَّیِّ قال: دَخَلتُ عَلَی أبی الحَسَنِ العَسکَریِّ علیه السّلام فَقالَ: ”أینَ کُنتَ؟“قلتُ: زُرتُ الحُسَینَ علیه السّلام؛ قال: ”أما إنَّکَ لَو زُرتَ قَبرَ عَبدِالعَظیمِ عِندَکُم لَکُنتَ کَمَن زارَ الحُسَینَ بنَ عَلیٍّ علیه السّلام!“»
چگونه به مقام ولایت برسیم؟ – استقامت در راه چه نقشی در ورود به حریم ولایت دارد؟
حضرت عبدالعظیم حسینی |
-
«کسی که حضرت عبدالعظیم را [در ری] زیارت کند مثل این است که سیّدالشّهدا را زیارت کرده است.»
-
راوی می گوید: «یا ابن رسول اللَه، من نمی توانم بیایم کربلا جدّت را زیارت کنم.» حضرت می فرماید: «تو که حضرت عبدالعظیم در کنارت است، چرا نمی روی زیارت کنی؟!»
-
تصور نکنیم این مسئله فقط اختصاص به حضرت عبدالعظیم دارد؛ بلکه اگر ما هم مانند حضرت عبدالعظیم ولایت را پذیرفتیم و با تمام وجودِ خود ـ نه در مقام شعار و ادّعا، که همه اهل شعار هستیم ـ به لوازم ولایت در امتحانات و موقعیّت هایی که پیش می آید [پایبند بودیم] و تا آخر هم پای قضیه ایستادیم، همان ولایتی که در حضرت عبدالعظیم تجلّی کرده است، در ما هم تجلّی خواهد کرد. هیچ تفاوتی نمی کند؛ منتها بشرطها و شروطها!
-
حقیقت معنای ولایت
-
امروز روز ولایت امیرالمؤمنین علیه السّلام است که آن ولایت رسول خدا در نفس امیرالمؤمنین علیه السّلام تجلّی کرده است و امیرالمؤمنین به مرتبۀ اعلا و مرتبۀ اتمّ خود، صاحب مقام ولایت شد. یعنی امیرالمؤمنین علیه السّلام نفس و جان و حقیقت پیغمبر شد؛ دو بدن هستند که راه میروند، ولی یک حقیقت است که هر دو را راه میبرد.1
-
شما الآن دو تا دست و دو تا پا و دو تا چشم و دو تا گوش دارید؛ آیا احساستان نسبت به یک دست با دست دیگر فرق میکند؟! نه. من الآن دو دست دارم و هر دو را حرکت میدهم؛ آیا دست راست را بیشتر از دست چپ دوست دارم؟ معنا ندارد. آیا توجّهی که به دست چپ دارم از دست راست بیشتر است؟ نه، میبینید یکی است. این میشود ولایت در پیغمبر و امیرالمؤمنین؛ یعنی یک حقیقت بدون تفاوت، در دو جسم تجلّی پیدا میکند.
-
بر خلاف گفتۀ بعضی که میگویند: «دو ولایت است، یک ولایت در پیغمبر و یک ولایت در امیرالمؤمنین!» اینکه شرک است. دو ولایت نداریم؛ یک ولایت است که دو صورت دارد. تجلّی پروردگار نسبت به قوالب امکانی به همین کیفیّت است و ظهور حقیقت توحید در مرایا و قوالب و تعیّنات به همین کیفیّت است. یک ولایت است که دو صورت پیدا میکند؛ یک صورتش رسول خدا است و حالا که رسول خدا به رحمت خدا رفته و از این دار فانی به دار باقی رحلت کرده است، همان ولایت بهصورت امیرالمؤمنین [درآمده] است. پس دیگر چه فرق و تفاوتی بین امیرالمؤمنین و پیغمبر است؟!2
-
حضرت عبدالعظیم